نکتهای که باید خاطر نشان شود:
چرا با یکدیگر صحبت میکنیم؟ از آنجایی که دو طرف یک دیالوگ، هرگز نمیتوانند صد در صد به زبان و شالودهی گفتمان که دیالوگ بر آن استوار است، اطمینان کنند و اگر هم اطمینانی حاصل شود با علم به این پذیرفته شده است که ساختار و شالودهی کلی زبان قابل اعتماد نیست. پس گفتگو، امری نادرست (به این معنی که صد در صد درست نیست) معنی میشود. اما ما بطور ناخودآگاه با یکدیگر صحبت میکنیم و از آنجایی که تعامل زبانی که همان گفتگو است، در آدمی از غریزه پیروی میکند و غریزه در موجودات خطا نمیکند، پس عمل صحبت کردن، عملی درست است.
چرا با یکدیگر صحبت میکنیم؟ از آنجایی که دو طرف یک دیالوگ، هرگز نمیتوانند صد در صد به زبان و شالودهی گفتمان که دیالوگ بر آن استوار است، اطمینان کنند و اگر هم اطمینانی حاصل شود با علم به این پذیرفته شده است که ساختار و شالودهی کلی زبان قابل اعتماد نیست. پس گفتگو، امری نادرست (به این معنی که صد در صد درست نیست) معنی میشود. اما ما بطور ناخودآگاه با یکدیگر صحبت میکنیم و از آنجایی که تعامل زبانی که همان گفتگو است، در آدمی از غریزه پیروی میکند و غریزه در موجودات خطا نمیکند، پس عمل صحبت کردن، عملی درست است.
اما دلیل درست بودن این عمل، نکتهی قابل اشارهای است که بنده قصد دارم آن را بیان کنم.
در صحبت، با علم به نادرستی آن، احتمالِ به وقوع پیوستن یک اتفاق وجود دارد و آن، احتمالِ درک متقابل طرفین از یکدیگر و یا حتی احتمال درک یک طرف از طرف دیگر است. احتمال درستی که وجودش، واقع شدن بحث را توجیه می کند. پس صحبت و یا گفتگو میکنیم، به احتمال آنکه نقطهی مشترک قابل درکی در گفتگوی با دیگری رخ دهد، تا واقعیت فردی منحصر به فردِ فرد، حتی به مقدار بسیار ناچیزی با واقعیت منحصر به فرد دیگری به اشتراک گذاشته شود.
پایان
در صحبت، با علم به نادرستی آن، احتمالِ به وقوع پیوستن یک اتفاق وجود دارد و آن، احتمالِ درک متقابل طرفین از یکدیگر و یا حتی احتمال درک یک طرف از طرف دیگر است. احتمال درستی که وجودش، واقع شدن بحث را توجیه می کند. پس صحبت و یا گفتگو میکنیم، به احتمال آنکه نقطهی مشترک قابل درکی در گفتگوی با دیگری رخ دهد، تا واقعیت فردی منحصر به فردِ فرد، حتی به مقدار بسیار ناچیزی با واقعیت منحصر به فرد دیگری به اشتراک گذاشته شود.
پایان